یزدفردا "چهارمین نشست تبیین مبانی اصلاحات در محل دایره المعارف اسلامی و با حضور رییس و اعضای بنیاد باران، فعالان سیاسی، جمعی از روحانیون ،استادان ، محققان، روشنفکران ، هنرمندان و روزنامه نگاران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی بنیاد باران، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی پس از سه نشست قبلی که سيد محمد خاتمی به مباحث مبانی نظری اصلاحات پرداخت در نشست چهارم با توجه به بعضی سؤالات مباحثی پیرامون اصول موضوعه اصلاحات در زمینه های حکومت دینی و دموکراسی از سوی وی مطرح شد.
سید محمد خاتمی با اشاره به قرار گرفتن در آستانه واقعه بی نظیر عاشورای از این واقع به عنوان «معلم بزرگ انسانیت و پیشوای بزرگ اسلامی» یاد کرد و گفت:« این واقعه در جهت دفاع از خداپرستی، اخلاق، انسان و آزادی او و رهایی از بیداد ظلم و فساد بود و امیدوارم که خداوند به ما و بخصوص برای کسانی که دم از اصلاحات می زنند و آن را راه کم هزینه و پر فایده سیر آدمی بسوی کمال می دانند توفیق بدهد که درسهای لازم را از عاشورای حسینی بگیریم.»
وی تصریح کرد:«امام حسین(ع) هم در ابتدا ماهیت، جهت و رویکرد این حرکت را "اصلاح" در امت پیامبر را اینگونه اعلام کرد که:ارید الاصلاح فی امه جدی" و امیدوارم ما هم در مسیری که انتخاب کرده ایم، با بهره گیری از آموزه های عاشورا راه خود را بهتر بشناسیم و بنمایانیم.»
رئیس بنیاد باران با بیان اینکه «آنچه به عنوان اصول اصلاحات مطرح است، یکسری اصول موضوعه است»، افزود:«این اصول بدون آنکه وارد مسائل تئوریک و مبانی آن شویم، بیان می شود و آنچه به نظر ما اصول اصلاحات است، اینهاست.»
وی ادامه داد:«این اصول ناظر به جنبه عینی و حیات اجتماعی انسان است و راهی که معتقدیم از دهها سال پیش و بیش از یک قرن است که در ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی شروع شده است و اوج ها و مقاطع زیادی داشته است و انقلاب اسلامی هم از آن مقاطع بلند است..راهی که ملت ایران در جهت اعتلای زندگی فردی و جمعی و موقعیت و تاثیرگذاری در عرصه حیات ملی، منطقه ای و جهانی می خواهد و باید طی کند.»
وی با یادآوری بحث های مطرح شده در سه جلسه قبلی گفت:«از تبار اصلاحات صحبت شد و اینکه اصلاحات یک حرکت ناگهانی در عرصه حیات اجتماعی نیست و راه درست هم همین است. اما از این حرکت باید اصول راهنما را استنباط و اتخاذ کرد و کوشید آنچه در عمق خواست ملت بوده، به بخش خودآگاه و وجدان جامعه آورده شود تا حرکت را معنادار، آگاهانه تر و مطمئن تر کند.»
رئیسه موسسه گفتگوی فرهنگها و تمدنها همچنین تاکید کرد که بحثهای مطرح شده در سه جلسه قبل اصول موضوعه نبود، بلکه پیش درآمد و باز کردن افق بود و در این جلسه هم بعضی مطالب بطور بازتر مطرح می شود.
بسیاری رویه ها و قانونهای وضع شده غیر از قانون اساسی، دچار مشکل است
خاتمی با اشاره به توضیحات خود در خصوص لیبرال دموکراسی و مردمسالاری به پاسخ به این سئوال پرداخت که ساختار نظام و ولایت فقیه می تواند با این اصول سازگار باشد، یا خیر.
او گفت:«قبلاً اظهار داشتم که بعضی پرسشها می تواندمربوط به اشکالات جاری باشد که بسیاری از آنها نیز وارد است به طور مثال ساز و کارهایی که در امر انتخابات و نیز انتخاب خبرگان است و یا اینکه، با این وضع نظارت مردمسالاری معنا پیدا می کند؟ آیا اگر نظارت تبدیل به قیمومیت شود، باز هم معنا و مفهومی که از مردمسالاری مراد می کنیم، تحقق پیدا می کند؟»
خاتمی ادامه داد:«بسیاری از اینها به رویه ها و احیانا قانونهای وضع شده غیر از قانون اساسی باز می گردد که فکر می کنم خیلی از آنها دارای اشکال است، ولی نه به نارسایی قانون اساسی برمی گردد و نه به اصولی که برای اصلاحات تعریف شد، لطمه می زند.»
رئیس بنیاد باران تصریح کرد:«حتی در راهکارها و راهبردهایی که باید اتخاذ شود، اصلاح آن جهات، برای نزدیک شدن به آن خواستها و تامین بهتر آنچه در قانون اساسی آمده است و مورد نیاز جامعه بوده، باید صورت گیرد که بحث ما در اینجا نیست و باید کارگروههابی تشکیل شود تا ابتدا راهبردها و سپس در صورت نیاز راهکارها برای کسانی که به نام اصلاحات در قدرت حضور پیدا می کنند و یا برای تبدیل آن اصول به گفتمان در جامعه، صرفنظر از آنکه اصلاحات در قدرت باشد یا نباشد، صورت بگیرد. اصلاحاتی هم که باید در رویه ها و قوانین و ساز و کارها و ارتباطات باید صورت گیرد، مراحل بعدی قضیه است.»
اصلاحات در حوزه دین به معنای اصلاح برداشت ها از دین است
خاتمی با طرح این سئوال که آیا اصلاحات حوزه دین را هم شامل می شود؟، گفت:«اینکه دین اصلاح شود، به این معنا نیست که پناه بر خدا دین خدا ناقص است و کمبود دارد و بشر باید آن را اصلاح کند. دین خدا نقص ندارد که نیاز به اصلاح داشته باشد.»
وی تاکید کرد:« اینکه چگونه از دین برداشت می کنیم، مسئله ای تاریخی است و بشر هم محدودیت های ذهنی و عینی دارد و با گذشت زمان و مکان می تواند برداشت های جدید تری بیاید و اینکه چگونه دین را بفهمیم که پاسخ های عادلانه تر و عاقلانه تر به خواسته ها و نیازهای بشر بدهد، یا در مقابل مکاتب رقیب که برای زندگی بشر راه حل هایی دارند، چگونه دین را بفهمیم که راه حل آن برتر باشد و جامعه قانع تر باشد. اینها همه اموری است که کم و بیش همیشه بوده است و امروز بیشتر مورد نیاز است.»
حاکمان دائما باید مورد نقد قرار گیرند تا از حدی که شرع و قانون معین کرده، فرا تر نروند
رئیس جمهور سابق کشورمان همچنین با اشاره به این سئوال که آیا باید مانند سید جمال الدین اسدآبادی حاکمان را آگاه نمود و یا همانند حضرت امام(ره) مردم را روشن نمود؟، اظهار داشت:«طبعا اگر حاکمان ضد مردم باشند و برآمده از آنان نباشند، اصلاحات واقعی باید درصدد تغییر حاکمان باشد. ولی اگر حاکمان مشروع و متکی بر خواست مردم باشند، هم مردم باید حقوق خود را بشناسند و برای دفاع از آن هزینه بپردازند و هم حاکمان دائما باید مورد نقد قرار گیرند تا از حدی که شرع و قانون معین کرده، فرا تر نروند.»
وی با اشاره به اینکه با توجه به این موضوع دو سئوال عمده پیش می آید، سئوال اول را در خصوص سازگاری ولایت فقیه با مردم سالاری و این سؤال که در پیش نویس قانون اساسی که مورد تأیید امام (ره) هم بود، اصل ولایت فقیه وجود نداشت و بعدا اضافه شد. و سئوال دوم را اینکه با تجربه 30 سال از پس پیروزی انقلاب اسلامی گمان نمی کنید، سکولاریسم چاره باشد؟، عنوان کرد.
آنچه انقلاب انجام داد، در مسیر خواست تاریخی مردم بود
خاتمی در پاسخ به این سئوال اظهار داشت:«محوری ترین اصلی که در اینجا بیان شد، مردمسالاری بود که نیاز جامعه است و می تواند سازگار با دین باشد. آنچه که انقلاب انجام داد، در مسیر خواست تاریخی مردم بود.»
رئیس بنیاد باران توضیح داد:«یعنی مردمی که از استبداد، وابستگی به اجانب و عقب ماندگی رنج می بردند و در عین حال میانگین خواست مردم دینی بود. این انقلاب متکی بر حضور مردم بود و تلاش داشت تا خواست تاریخی ملت، یعنی استقلال، آزادی، پیشرفت و عدالت را با هویت تاریخی اش هماهنگ کند و در نتیجه، در مقام سلب، رژیم سابق نفی شد و در مقام ایجاب، جمهوری اسلامی مطرح شد.»
وی با اشاره به اینکه «جمهوری اسلامی یک امر بدیع بود که از یک طرف به جمهوری به عنوان یک اصل امروزی که پایه و مایه آن مردم هستند و قدرت در مقابل آنها مسؤول است توجه شود و از سوی دیگر اینکه معیارهای اسلامی بر جامعه و نظام مورد نظر حاکم باشد و طبعا دیالکتیک میان آنها برقرار است»، افزود:«یعنی جمهوریت باید بگونه ای نباشد که معارض اسلام باشد و اسلام هم بگونه ای نباشد که تعارضی با معیارهای اساسی جمهوریت و مردم داشته باشد.»
خاتمی از قانون اساسی مطرح شد به عنوان یک امتیاز برای انقلاب اسلامی یادکرد و ادامه داد:«بعد به رای گذاشتن اصل نظام، بلافاصله خبرگان ملت برای تدوین قانون اساسی انتخاب شدند و در نهایت خود قانون هم به رای مردم گذاشته شد و کشور در کمتر از یکسال صاحب قانون اساسی شد.»
رئیس جمهور سابق کشورمان افزود:«این مساله که با وجود دین و قرآن چرا به قانون اساسی نیاز داریم دیدگاه جدیدی بود که متناسب با خواست و هویت ملت بود و انقلاب اسلامی آن را تائید کرد و امام (ره) هم با شجاعت بیان کردند و اینکه چارچوب هم باید مورد رضایت مردم باشد. نهادها و ارگانهایی هم که در این قانون مشخص شده بود، بلافاصله برقرار شدند.»
وی همچنین به مشخص شدن تکلیف اولین دوره ریاست جمهوری و قوه قضائیه در بهمن 58، برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی در اسفند آن سال برگزار و تشکیل مجلس در خرداد 59، اظهار داشت:« هیچ انقلابی را سراغ ندارید که این روال و روش را داشته باشد و این نظم براساس خواست ملت مستقر شد و چارچوب مشخص هم داشت و آن هم قانون اساسی به معنای امروزی آن بود که حق حاکمیت مردم بر سرنوشتشان به رسمیت شناخته شده بود.»
قطعا تناقضی میان جمهوریت و اسلامیتی که امام(ره) با ولایت فقیه می خواستند، وجود نداشت

رئیس بنیاد باران به اشاره به متفاوت بودن برخی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با قانون اساسی سایر کشورها، از اصل ولایت فقیه به عنوان یکی از این تفاوت ها یاد کرد و یادآور شد:« نظریه فقهی- کلامی امام(ره) در مورد ولایت فقیه کم و بیش روشن است. ایشان در سالهای 46-47 درسهایی را در این زمینه داشتند که توجیه کننده حرکتهایی بود که از چند سال قبل به رهبری ایشان شروع شده بود و این مسائل مطرح بود که آیا روحانیون می توانند در سیاست دخالت کنند و آیا در عصر غیبت چیزی به نام حکومت مبتنی بر دین می تواند تحقق یابد؟»
وی افزود:«امام خمینی(ره) می گفتند که می توان این کار را انجام داد و پاسخی به گرایشهای خاصی بود که دین را جدا از سیاست می دانست و اصلا دخالت علما و روحانیون در سیاست را ناروا می دانست و پیشنهاد بی تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه می کرد. ایشان در عمل هم بطور روشن، پیشنهاد جمهوری اسلامی را دادند.»
رئیس دولت اصلاحات با بیان اینکه در آن پیش نویس قانون اساسی هم اصل ولایت فقیه وجود نداشت، اظهار داشت:«قطعا تناقضی میان جمهوریت و اسلامیتی که ایشان با ولایت فقیه می خواستند، نمی تواند وجود داشته باشد. یک فرد عادی اگر تفکراتش را بدرستی بیان کند، در آن تناقض وجود ندارد، چه برسد به فرد عالمی که در عرفان و حکمت و فلسفه و فقه جایگاه والایی داشت.»
کسانی که می گویند اسلامیت با جمهوریت و ولایت فقیه سازگار نیست، با راه و رسم امام(ره) همراه نبودند
خاتمی تاکید کرد:«چگونه می توان گفت که ایشان نظریه ای دارند و این نظریه با نظریه بنیادی ایشان در تناقض است؟ اگر تناقضی هم وجود دارد، یا باید بگوییم که امام (ره) از نظریه شان برگشتند- که چنین نیست- و یا معقول این است که بگوییم، تناقضی وجود ندارد. البته کسانی بودند و هستند که می گویند، اسلامیت با جمهوریت و بخصوص ولایت فقیه سازگاری ندارد و جالب است که وقتی بررسی می کنیم، می بینیم که آنها چندان با راه و رسم امام(ره) همراهی نداشتند و در دوران حیات ایشان هم در جامعه میدان چندانی نداشتند، ولی بعد از رحلت ایشان میدان دار شدند و بصراحت می گویند که امام(ره) به جمهوریت اعتقاد نداشتند.»
رئیسه موسسه گفتگوی فرهنگها و تمدنها با اشاره به اینکه امام میزان را رای ملت می دانست، این عقیده امام راحل را نشاندهنده این دانست که تناقضی میان نظریه شان و این مساله نمی دیدند.
وی همچنین گفت:«در پیش نویس اولیه هم اصل ولایت فقیه نبود، اما بعدا در مجلس خبرگان، به عنوان یک اصل مطرح شد و مانند اصول دیگر دارای جایگاه ویژه است به عنوان یکی از ارکان نظم جامعه پذیرفته شده است و با ساز و کارهایی که در قانون اساسی تعریف شده است، با اصول مردمسالاری و حداقل های آن، ناسازگاری ندارد.»
رئیس جمهور سابق کشورمان به انتخاب این قدرت متمرکز توسط مردم و نیز مسئولیت آن در مقابل نهادهای مردمی و همچنین تعریف شدن امکان جابجایی آن قدرت توسط مردم اشاره کرد و گفت:« تمام ساز و کارهای آن مشخص شده است. البته اجرا شدن یا نشدن آن مساله دیگری است.»
خیلی ها 30 سال پیش هم به این نتیجه رسیده بودند که دین امر فردی است
خاتمی در پاسخ به این سئوال که پس از 30 سال آیا سکولاریسم راه حل نیست، گفت:«خیلی ها 30 سال پیش هم به این نتیجه رسیده بودند که دین امر فردی است و در حیات اجتماعی باید متکی به دریافتها و برداشتهایی بود که عقل انسان بدست می آورد.»
رئیس بنیاد باران افزود:«"سکولار" که در فارسی به "عرفی" ترجمه شده است و "سکولاریسم" هم به "عرفی گرایی"، یعنی محور بودن عقل و عرف آگاه بشری در عرصه حیات اجتماعی او و در نتیجه دین را به حیات فردی بردن. این سکولاریسم، اگر نگوییم که در ذات مدرنیته است، قطعا ملازم آن است.»
وی تصریح کرد:«نمی توانیم سکولاریسم را از حیات مدرن بشری جدا کنیم و یکی از مسائلی که با مدرنیته تحقق یافت و بسط پیدا کرد، همین مساله سکولاریسم است. این مساله در غرب تحقق پیدا کرده است.»
رئیس جمهور سابق کشورمان با بیان اینکه اگر نگاهی به تحولات رخ داده در غرب و نحوه حرکت آن از قرون وسطی به قرون جدید داشته باشیم، خیلی مسائل دستگیر ما می شود، گفت:«این مسیر ادامه پیدا کرد تا اینکه در قرن هجدهم اصول مدرنیته مشخص شد و غرب به اقتدار و غرور شگفت انگیزی رسید. این غرور بگونه ای بود که فکر کردند به راز و رمز یک زندگی برخوردار انسانی دست یافته اند؛ از جمله اینکه محور و مبنای مرجع شناخت حقایق انسانی- تکوینی و طبیعی- و تشخیص ساز و کارهای زندگی، عقل خود بنیاد بشری است.»
خاتمی همچنین توضیح داد:«این عقل، یعنی عقل خود انسان بدون نیاز به چیزی خارج ازآن، از جمله وحی. انسان باید بر این عقل تکیه کند و از طریق آن زندگی خودش را راه ببرد و موضوع آن هم همین دنیا و وجه ملموس زندگی است و مراد از "برخورداری" هم زندگی در همین دنیاست.»
وی جریان دیگر را رفرمیسم و اصلاحات دینی پرتستانیسم یک حرکت دینی بود، خواند و افزود:« این جریان رویکردی را ایجاد کرد که مدرنیته را تقویت کرد، رفرمیست ها برخلاف اسلافشان معتقد به نوعی گشایش متقابل انسان و این جهان نسبت به یکدیگر بودند و اصلا این گشایش را یک امر الهی می دانستند و هرچه این گشایش و گشودگی متقابل هم بیشتر شود، انسان را به سعادت نزدیکتر می کند؛ بر خلاف دیدگاه دیگر که سعادت را فقط در جهان دیگر می دانست و زندگی این دنیا را زندگی آلوده به حساب می آورد که بشر گرفتار آن شده است و بر اساس یک گناه ایجاد شده است که رهایی از آن، شرط رسیدن به سعادت است که نتیجه اش نوعی پست شمردن دنیا بود. در حالی که دنیای مدرن کاملا به زندگی این جهان اهمیت می دهد و اصلاحات دینی هم این مساله را تقویت کرد.»
رئیس بنیاد باران با بیان اینکه لائیسیته هم در همین جهت معنا پیدا می کند، تصریح کرد:«در این دیدگاه، جهان دیگر هم یا نیست و یا اگر هست، تاثیری در زندگی این جهان ندارد: انسان به خودش رها شده است و هیچ چیز جز خود انسان نباید در این زندگی دخالت کند. یا به تعبیر اگزیستانسیالیستها انسان موجود خودآگاهی است که به عرصه هستی پرتاب شده است و به خاطر این آزاد بودن و آگاه بودن و بعد پرتاب شدن، دچار "دلهره" می شود. به هر حال سکولاریسم در چنین دنیایی با این شرایط پدید می آید. البته دنیای غرب در اوج غرور این حرف را زد.»
پایان تاریخ، بیان سطحی و ژورنالیستی بینشی است
خاتمی همچنین گفت:«اینکه در پایان قرن بیستم، "پایان تاریخ" مطرح می شود، بیان سطحی و ژورنالیستی بینشی است که عمیق ترین وجه آن در قرون 18 و 19 در غرب وجود داشت و افراد بزرگی مانند "توین بی" و بخصوص سیاستمداران به آن معقد بودند و آن اینکه بشر در غرب به کمال خودش رسیده و البته در این تعبیر ژورنالیستی که نظریه پرداز آن از نظر خود برگشت، گفته شده که بشر در غرب به کمال خود رسیده است و غرب با لیبرال دموکراسی و اوج لیبرال دموکراسی هم در ایالات متحده است. بنابراین تاریخ دیگر هدف کمالی ندارد و پایان تاریخ است و همه دنیا باید از آن پیروی کند، یا از صحنه محو شود.»
رئیسه موسسه گفتگوی فرهنگها و تمدنها، ادامه داد:« این تفکر در قرن هجدهم هم بود و از همین جاست که استعمار بوجود می آید. در غرب، شرق شناسی و اسلام شناسی بوجود آمد، اما نه به عنوان چبزهای مهم، بلکه مانند کاوش در تپه های قدیمی و آثار باستانی و به این منظور که تمدنهای غیر غربی مانند مواد مرده ای هستند که دوران آنها گذشته و به این دلیل باید صورت غربی پیدا کنند، باید آنها را بشناسیم و به آنها صورت غربی بدهیم.»
وی تصریح کرد:«این دیدگاه توجیه کننده استعمار است که غرب را پیشبرنده و متمدن کننده همه می داند. نگاه غرب به دنیا اینچنین بود. »
تسری سکولاریسم غربی به دیگر جوامع غلط است
در ادامه، سید محمدخاتمی به بیان تاریخچه و نیز نقد و بررسی سکولاریسم پرداخت.
او با بیان اینکه«سکولاریسم در غرب بوجود آمد»، گفت:«یک تفاوت عمده میان امور طبیعی و انسانی و اجتماعی وجود دارد و آن این است که امور اجتماعی بشدت تاریخی اند و متناسب با شرایط اجتماعی و تاریخی که وجود دارند، هستند.»
رئیس جمهور سابق کشورمان با تفاوتی که اگوست کنت پیشوای پوزیتیویستها (تحققی گرایان) است میان علوم تجربی و اجتماعی تفاوتی قائل می شود و آن را دارای پیچیدگی بیشتر و کلیّت کمتر نسبت به علوم طبیعی می داند، تصریح کرد:« اگر سکولاریسم در غرب بوجود آمده است، متناسب با شرایط تاریخی و اجتماعی آنجاست و تسری آن به جوامعی که دارای این شرایط نیستند، غلط است.»
رئیس بنیاد باران افزود:«اینکه چیزی را که در جامعه ای با شرایط تاریخی خاص میسر شده را بخواهیم در جایی دیگر ایجاد کنیم، ممکن نیست. یکی از مشکلات کسانی که می خواستند تناقض میان سنت و مدرنیته را با هضم شدن در مدرنیته و نفی کامل سنت حل کنند و نا کام می مانند، همین مساله است. سکولاریسم در کدام جامعه و کدام شرایط پدید آمد؟ آیا در جامعه ای که ما هستیم، آن شرایط وجود دارد و اصلا قابل پیاده شدن است؟»
وی مسئله دوم را این موضوع عنون کرد که ما وقتی این حرف را می زنیم که غرب دو قرن از قرن 18 فاصله گرفته و با بحران های جدی رو به رو شده است و آثار بحرانش امروز مشخص شده است.
خاتمی افزود:«البته غرب دستاوردهای بسیار بزرگی هم داشته است. در خود آنجا هم نقدهای بسیار شالوده شکن نسبت به مدرنیته صورت گرفته است. علی رغم آنکه تصور می شد با کنار گذاشتن دین از صحنه اجتماعی، بشر می تواند به سعادت برسد، ولی خود غرب با بحران های اجتماعی بسیار مفصلی رو به رو شده است و نوعی گرایش بسوی معنویت و دین هم در انجا پیدا شده است. یعنی سکولاریسم پاسخگوی کامل خود غربی ها هم نبوده است.»
رئیس بنیاد باران با تاکید بر اینکه «اگرشرایطی که سکولاریسم در آن بوجود آمد، تحقق پیدا کند، چه بخواهیم و چه نخواهیم سکولاریسم تحقق پیدا می کند و بالعکس»، اظهار داشت:«اگر هم بخواهیم بصورت تحمیلی آن را بوجود آوریم، منجر به مسائل دیگر می شود. مثلا در اتحاد جماهیر شوروی که پس از 70 سال فروپاشید، اولین چیزی که در انسانها بروز کرد، هویت دینی شان بود.»
وی افزود:«در همین ترکیه-البته سکولاریسم برخلاف آنچه در غرب بوده در کشورهایی مثل ترکیه و ایران زمان رضا شاه بود، دین ستیز بود در حالی که سکولاریسم به معنی دین ستیزی نیست بلکه به معنی عدم دخالت دین در عرصة حیات اجتماعی است- پس از 60-70 سال بروز هویت دینی، حتی بصورت افراطی آن بیشتر است.»
دین قرون وسطایی در برابر عقل و آزادی انسان بود
رئیس موسسه گفتگوی فرهنگها و تمدنها با اشاره به «دینی» که در قرون وسطی وجود داشت، گفت:«در آن دین, توجه خیلی شدید به ظواهر بود و تلقی اینکه دین در برابر عقل و آزادی انسان است، کلیسا مرجعیت انحصاری داشت. داوری درباره حقیقت، سعادت، زندگی و خوب و بد در دست او بود و عقل در مقابل نهاد دین مطرود به حساب می آمد و توجه عمده دین هم به ظواهر بود. بشر نتوانست این را تحمل کند و انفجاری در غرب رخ داد که خشم ناشی از آن بجای آنکه به آن سمت شیوه های غلط به نام دین باشد، تا حدود زیادی به آن اصول و معیارهایی سرایت کرد که سیستم قرون وسطی می گفت، من نه تنها وابسته به آن هستم، بلکه تنها بیانگر و متولی آن هستم.»
دین در شریعت خلاصه نمی شود و شریعت جایگزین عقل، اخلاق و عدالت نیست
وی تصریح کرد:«اگر ما دین را در شریعت خلاصه کنیم و شریعت را در ظواهر خلاصه کنیم و چنان تلقی کنیم که دین در مقابل عقل آدمی است یا با دین، انسان از عقل بی نیاز می شود و یا انسان و خدا در مقابل همدیگرند و انسان آزاد و متفکر جای خدا را تنگ می کند، بنابراین انسان نباید آزاد و متفکر باشد تا دین حاکم باشد، در این صورت مطمئن باشید که سکولاریسم خواهد آمد.»
خاتمی تاکید کرد:«دین را باید به گونه ای تعریف کنیم که نه تنها عقل با دین ناسازگار نیست، بلکه اصلا دین را باید با عقل فهمید، خداوند رقیب انسان نیست و بلکه او را آزاد آفریده و او از آن جهت که انسان است دارای کرامت و حقوقی است. دین در شریعت خلاصه نمی شود و شریعت جایگزین عقل، اخلاق و عدالت نیست. نه تنها سکولاریسم جائی خواهد داشت بلکه دین می تواند زندگی را لطیف تر، مطلوب تر و برخوردار تر کند.»
تحجر و قشری گرایی منتهی به سکولاریسم می شود
وی افزود:«اگر بجای دین، تحجر و قشری گری حاکم باشد که امام (ره) هم بسیار به آن حمله می کردند و انسان در برابر خدا قرار بگیرد، چون خدا حاکم است، انسان آزاد عاقل نباید وجود داشته باشد و اینکه نیازی به عقل نداریم، سکولاریسم خود به خود خواهد آمد.»
خاتمی با بیان اینکه «اگر دینی گفت که جهان بزرگتر از ماده است و جهان مادی و غیر مادی را باید از طریق عقل شناخت - در عین حال که معتقد باشیم دریافتهای ما مطلق نیست- همین دین را هم باید با کمک عقل شناخت»، افزود:«کسی نباید بگوید، دریافتهای من از دین مطلق است و کسی حق چون و چرا ندارد.»
رئیس بنیاد باران ادامه داد:«استاد مطهری هم بحثی را دارند که عدالت در سلسله احکام اسلامی است و اگر در ظواهر چیزی بود که با معیارهای عدالت سازگار نباشد، آن شرعی نیست. اگر چنین برداشتی داشته باشیم و این نظر را به اخلاق و کرامت انسان هم سرایت دهیم و همه اینها را در سلسله علمی لحاظ کنیم عقل و آزادی تعطیل نمی شود و انسان از حقوقی که دارد محروم نمی شود ، اصلا جایی برای سکولاریسم نمی ماند.»
دین می تواند آزادی را تلطیف کند
رئیس جمهور سابق کشورمان همچنین گفت:«این دیدگاه نقص هایی که در دنیای غرب وجود دارد و بحران های ایجاد شده در آن را می تواند حل کند. دین می تواند آزادی را تلطیف کند، همچنانکه آزادی می تواند برداشتهای دینی را پویا کند. این یک دیالکتیک است که میان این دو وجود دارد. در فضای نقد می توانیم برداشتهای خودمان از دین را مورد بازبینی قرار دهیم و با توجه به تحولاتی که پیش می آید آنها را نو کنیم. اگر دین در کنار ازادی قرار گیرد، آزادی را از خشونت بیرون می آورد و لطیف می کند.»
بزرگترین عامل پیدایش سکولاریسم در یک جامعه، حاکمیت تحجر بر آن است
سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد:«اصلاحات می خواهد شرایطی را که باعث استقرار سکولاریسم می شود- با توجه به زیانهای آن- بوجود نیاید و بنده می گویم، بزرگترین عامل پیدایش سکولاریسم در یک جامعه، حاکمیت تحجر بر آن است و به همین دلیل ما با تحجر و قشری گرایی مخالف هستیم و به همین دلیل می گویم اصلاحات باید در عرصه دین هم حضور داشته باشد، البته با معیارها و موازینی که وجود دارد و جنبه علمی و روش مندی حرکت فکری اصلاح باید حفظ شود.»
گفتنی است، در پایان سخنان خاتمی تعدادی از حضار به طرح سوالات خود پرداختند که رئیس بنیاد باران نیز به این سئوال ها پاسخ داد، متن پرسش و پاسخ های انجام شده به زودی توسط یزدفردا منتشر می شود.

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا